مادربزرگ که این قصه را گفت اول از دختر بودن خودم خجالت کشیدم. چرا آن خانواده هفت تا دختر داشتند؟ و خوشحال بودم که موقع تعریف کردن این قصه برادرم آنجا نبود. چون مادربزرگ برای او همیشه قصهی علیمردانخان را میگفت که یک پسر یکدانه بود و...
اما کمکم از نمکی خوشم آمد. انگار من، نمکی بودم که قرار بود همه را از دست آن غول بیابانی نجات بدهم.
***
زمان، زمان خوبی است. تعداد فرزندان را کم و نیاز به فرزند پسر را کم کرده. زمان، وفاداری دختران به خانواده را اثبات کرده و حالا داشتن فرزند دختر آرزو و رؤیای خیلیها شده است.
***
در فرهنگنامهها آمده که در میان آریاییها «دوغ» معنای «شیر» میداده و ریشهی واژهی دختر «دوغدَر» بوده به معنی «شیردوش». حالا چرا شیردوش؟ چون در جامعهی کهن ایران باستان کار اصلی دخترها شیر دوشیدن بوده است. واژهی daughter در انگلیسی نیز همین دختر است. gh در انگلیس کهن مانند آلمانی «خ» تلفظ میشده. دوغْدَر در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شده است.
***
گریه کردن ما عادی بوده و هست. از سر دلتنگی یا از روی عادت، فرقی ندارد. چون گفتهاند که زنان چهار تا پنج برابر، بیشتر از مردان گریه میکنند.
اما کاش میدانستند که میزان گریهی دختران و پسران تا قبل از بلوغ یکسان است. تحقیقات علمی نشان میدهد که در این سن، میزان تولید هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود در هر دو جنس یکسان است و بعد از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین در زنان ۶۰ درصد بیشتر میشود. البته بعضی گریههای روزهای نوجوانی از بالا بودن پرولاکتینِ خون نیست، این را دلتنگیهای ما میگوید.
***
دریا 15 ساله است و دلتنگ نیست.
در حال یادگیری ورزش مورد علاقهاش والیبال است. برای دیدن بازیهای والیبال به استادیوم هم میرود. برای برادرش یک خواهر مهربان است و حتی مراقب رابطهی او با خانواده است. خواستههای جدی پدر را میداند و دوست مادرش است.
دریا میگوید: من مدیر روابط اعضای خانواده با هم هستم.
او میداند خواهر از ریشهی «خواه» آمده است یعنی آنکه خواهان آسایش خانواده است.
***
مادربزرگ، قصههای دیگری هم میگفت غیر از نمکی؛ قصهی خاله سوسکه، قصهی ماه پیشونی تو تنوره، دختر شاه پریان. چند سال بعد هم کتاب خریدیم؛ کتاب سیندرلا و قصهی دختر کبریت فروش و... اما برادرم قصهی جک و ساقهی لوبیا میخواند و ماشین بازی میکرد.
***
«سین» از دختر بودنش راضی نیست. دوست دارد پسر باشد و مثل برادرش زندگی کند. دلایلش برای این احساس قابل درک است، اما کاش بداند بعضیمسایل را میشود تغییر داد و بعضی را نه. کاش از دختر بودنش لذت ببرد و میان این همه حس خوب نفس بکشد...
تصویرگری: لاله ضیایی